محضر نور است هرجا دیدهی تَر حاضر استگریه، خورشیدیست که از شب فراتر، حاضر استاشکِ ما مهریهی
زهراست، مهر مادریستظرفِ چشم ما کنار حوضِ کوثر حاضر استوقتِ عرضِ دستبوسیاش مدینه دیده بودزودتر از دیگران، شخص پیمبر حاضر است
فاطمه یعنی همان آئینهی پروردگارفاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر استلیلة القدر است، قدرش قابل توصیف نیستگرچه از آغازِ خلقت، فیض منبر حاضر استساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختندفاطمه در قلب آن مانند محور حاضر استدر کلاس فاطمه، اعجاز را باید شناختفضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر استوقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکردوقت حلِّ مشکلِ فرزند، مادر حاضر استحاجتم را تا که گفتم، زود زهرا رفع کردطفل تا لب تر کند، نانِ معطر حاضر استهم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود...در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر استزیرِ چتر چادرش معراج را حس میکنیمرُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر استفاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشتاز طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر استگُم نخواهد کرد ما را بین آن هُول و وَلابانوی قامتخمی که صبحِ محشر حاضر استشال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشدفاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است* *تیزی مسمار کافی بود مادر، جان دهد...آه! پهلویش برای ضربهی دَر حاضر است...؟! کتاب ( برکت چشمه های راز- صلوات)...
ادامه مطلبما را در سایت کتاب ( برکت چشمه های راز- صلوات) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : gharibi114 بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 17:06